خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

در این مطلب از سایت ملودیکا خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته را برای دوستداران سریال های ترکی قرار داده ایم. با ما همراه باشید. شربت زغال اخته (Kızılcık Şerbeti) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه ای در ژانر درام ساخت شرکت گلد فیلم است که اولین قسمت آن در تاریخ ۲۸ اکتبر ۲۰۲۲ به کارگردانی هاکان کیروواچ و نویسندگی ملیس سیولک پخش شد. این سریال برگرفته از یک روایت واقعی است. باریش کیلیچ, اوریم آلاسیا, سیلا ترک اوغلو, سیبل تاشچی اوغلو , موژده اوزمان, دوگوکان گونگور و ستار تانری اوگن در نقش های اصلی مشترک هستند.

سریال شربت زغال اخته
سریال شربت زغال اخته

خلاصه سریال شربت زغال اخته

داستان سریال ترکی شربت زغال اخته درباره زوجی با خانواده‌هایی کاملا متفاوت است که باور دارند به واسطه عشقشان می‌توانند از سختی‌های زندگی عبور کنند. ماجرا از این قرار است که کیویلجیم خانم پس از جدایی از همسرش، هر دو دخترش را به تنهایی بزرگ کرده و حالا دختر بزرگش با پسر یک خانواده مذهبی و محافظه‌کار ازدواج کرده است. از آنجایی که کیویلجیم خانم خودش زنی باسواد، واقع‌گرا و مدرن است، با این وصلت موافقت نیست اما…


 

قسمت ۱۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

امید با نورسما تصمیم می‌گیره تا در شرکت عبدالله خان مشغول به کار بشه نورسما خوشحال می‌شه از این تصمیمش و میگه کار تو هیچ مشکلی نداره اما من نمی‌تونم به زندگی شبانه تو عادت کنم، سپس امید بهش میگه نظرت چیه به مناسبت این همکاری دور همدیگه در رستوران مصطفی شام بخوریم؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش از اینکه دوعا مجبور شده به خانه عبدالله برگرده و به خاطر دخترش تن به این خفت بده به شدت ناراحت و عصبانیه او تمام راه را گریه می‌کند و به عامر زنگ می‌زنه سپس با همدیگه قرار می‌گذارند و عامر با دیدن آذرخش در آغوشش می‌گیرد. او آذرخش را دلداری میده و میگه نمی‌زارم کسی تو رو اذیت کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله وقتی میره مادرشو ببینه با جشن اونال‌ها روبرو میشه و از روی خشم و عصبانیت نگاهی به آنها می‌اندازد سولماز ازش می‌خواد تا مردمداری کنه و چیزی بهشون نگه شعله ناچاراً قبول می‌کنه. در پایان جشن پنبه پیش شعله میره و ازش می‌پرسه پس کی آنها را به جشن عروسیش دعوت می‌کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله به رستوران رفته اما هرچی منتظر می‌مونه روزگار به آنجا نمیاد سپس از رستوران بیرون میاد. اونال‌ها با ارطغرل قرارداد تجاری بستند به خاطر همین عامر با ارطغرل قراره شام گذاشته و حین غذا خوردن بهش میگه چند هتل در آلمان دارند که قرار است فردا به آنجا برود برای سرکشی ارطغرل میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح بعد از بردن جمره به خانه‌اش بهش قول میده که همه دوباره دور همدیگه جمع بشن و مادرش هم پیشش بیاد پنبه از اینکه نوه‌اش به خانه آمده سر از پا نمی‌شناسد و سعی می‌کند به بهترین نحو از نوه‌اش مراقبت و بزرگش کنه. دوعا وقتی به خانه می‌رسد با حالی داغون که حتی روی پاهاش نمی‌تونه وایسه در آغوش مادرش گریه می‌کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

بالاخره شب مهمونی آذرخش و عامر می‌رسد مهمان‌ها یکی یکی به آنجا میان همانطور که انتظار می‌رفت نیلای بدون فکر کردن ‌حرف هایی می‌زنه و فاتح هم جوابشو میده پنبه وقتی می‌بینه شعله به مهمانی نیامده از خوشحالی پوزخندی می‌زنه و به عبدالله خان نگاه می‌کند این از چشم‌های سولماز دور نمی‌ماند به خاطر همین سولماز به شعله زنگ می‌زنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

امید در خانه عبدالله خان مدام حرف‌های نامربوط و متلک می‌شنود و به خاطر نورسما تحمل می‌کنه و چیزی نمیگه. همان شب امید به جای دوستش که مریض شده شبانه به بار میره تا جای او روی سن بره و آهنگ بخونه وقتی به خانه برمی‌گرده عبدالله خان برای خواندن نماز صبح بیدار شده و او را می‌بینه و بهش میگه من…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

روز دادگاه فرا رسیده و دوعا با فاتح تصمیم گرفتن خودشون برن و کسی از خانواده نیاد جز شعله که میخواد شهارت بده. نیلای به خاطر حرف های عبداله خان و تهدیدهای فاتح از شهادت دادن منصرف شده. پنبه غصه میخوره و میگه عامر از لمان جدا شد نورسما هم که رفت خونه خودش الان فاتح و دوعا هم دارن از هم جدا میشن خانواده مون پراکنده شده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه موقع بدرقه کردن عبدالله خان بهش میگه دیروز حد و حدود شعله را بهش فهموندم و درباره این موضوع دیگه صحبت نمی‌کنم و پرونده شو بستم عبدالله خان میگه من قبلاً بهت گفته بودم بازم میگم چیزی بین ما نبوده و نیست. عامر به فاتح میگه به جای اینکه اینجا بشینی و حسرت بخوری…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

امید هر از گاهی از دستش در میره و فراموش می‌کند که باید به عقاید نورسما احترام بزاره و چیزهایی که ازش می‌شنوه را مسخره می‌کنه نورسما حساس شده و از این رفتارش ناراحت می‌شه و بهش میگه من به الکل خوردن تو کاری ندارم و گلگی نمی‌کنم تو هم به عقاید من احترام بذار امید عذرخواهی می‌کنه و می‌بوستتش سپس به سر کار میره.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر پیش دکتر رفته و او بهش میگه بعد از تصادف حبابی در مغزت ایجاد شده که اگه بخواهیم عملش کنیم خیلی ریسک داره ولی می‌تونی باهاش به زندگیت ادامه بدی اما باید بدونی مثل یک بمب می‌مونه و هر لحظه امکان داره بترکه عامر مدتی با خودش خلوت می‌کنه و تصمیم می‌گیره اینو به کسی نگه سپس به آذرخش و مته خان میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش به خانه اونال‌ها رفته و به فاتح میگه جلوی خانوادت برای آخرین بار میگم دختر منو اذیت نکن! فاتح میگه به جای اینکه دخترتونو آروم کنین تا زندگیشو نجات بدین شدین آتیش بیار معرکه؟ چون خودتون طلاق گرفتین و خوشبخت نیستین چشم ندارین خوشبختی بقیه را ببینین؟ آذرخش سیلی به او می‌زند که همگی شوکه میشن فاتح میگه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا به خانه آمده و همگی دور او و دخترش جمع شدند آذرخش می‌پرسه اسمشو یاز میزاری؟ دوعا میگه نه اونو با فاتح انتخاب کرده بودم دیگه به تاریخ پیوست عامر ناراحت میشه و بهش میگه ایشالا زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه دوعا با کلافگی میگه قرار نیست پدرشو اصلاً ببینه پس نشدنیه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا در اتاق عمل هستش از طرفی آذرخش و عامر را به بیمارستان می‌برند تو مسیر آذرخش ایست قلبی می‌کنه و سعی می‌کنند تا او را به زندگی برگردونند. عامر نیمه هوشیار هست و مدام سراغ آذرخش را می‌گیرد. خانواده فاتح به بیمارستان می‌رسند فاتح از دکتر می‌پرسه حال بچه‌هاش چطوره دکتر بهشون میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما روز سختیو پشت سر میگذرونه، دو نفر از بانک به اونجا میان و میگن که به خاطر بدهی امید به بانک واسه مصادره اموال اومدیم نورسما با دستپاچگی به یوسف دستیار پدرش زنگ میزنه. یوسف به اونجا میاد و میگه که پولو پرداخت کردم و گفتم یه تلویزیون بخرن بیارن تو هم به امید بگو واستون هدیه خریدن نورسما ازش میخواد بین خودشون بمونه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه به عبدالله خان میگه چطوره برای امید وانت بگیریم که از ماشین نورسما استفاده نکنه؟ عبدالله خان میگه امید پسر مغروریه اجازه همچین کاری نمیده در ضمن نورسما خودش انتخاب کرده این آدمو باید زندگی و سبکشم بپذیره. آیلین عکس‌هایی از خودش و فاتحو به همراه یک فایل صوتی برایش می‌فرستد…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه با دیدن شعله و عبدالله خان می‌پرسه اینجا چه خبره شعله با دستپاچگی میگه چیزی نیست پنبه خانم گردنبندم باز شد از عبدالله خان خواهش کردم ببندن، عبدالله خان هم به زنش میگه زیادی شلوغش نکن بیا بریم پیش مهمون‌ها زشته و اتاق را ترک می‌کند. پنبه با عصبانیت به شعله میگه خجالت نمی‌کشی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

در هتل آذرخش دیگه نمیتونه تحمل کنه و با شوهر یشیم دعواش میشه که عامر متوجه میشه با خشم او را هل میده و تو استخر پرتش میکنه. نیلای به خاطر اینکه ماشین های دوعا و پنبه از یه گالری دیگه خریداری شده مشکوک میشه و میخواد سر از کارها دربیاره به خاطر همین از برادرش احسان میخواد تا پیشش بره…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش پیش عامر رفته و حرف‌های شعله را که تهمت می‌دونست بهش میگه اما علی رغم میل باطنیش او تایید می‌کنه و میگه آره همچین کاری کردم اما نه برای صدمه زدن به ابراهیم بلکه برای ترسوندنش که دیگه این کارو با کسی دیگه‌ای نکنه کاری که با نورسما کردن بخشش ندار،ه سپس برای پرت کردن حواس آذرخش بهش پیشنهاد میده …..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

عبدالله خان از فاتح به شدت عصبانی میشه و رو به آیلین میگه تو نمی‌دونستی پسر من متاهله زنشم بارداره؟ سپس به فاتح میگه از این به بعد دیگه حتی بهش زنگم نمی‌زنی! عبدالله خان که حسابی عصبانیه با فاتح سوار ماشین میشن فاتح با گریه و دستپاچگی به پدرش میگه که هیچ قصد خاصی نداشته فقط…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

پرنده مدام بی ادبی میکنه که نیلای وقتی به خانه میره پنبه سرزنشش میکنه و میگه این چه پرنده ی بی ادبیه که اوردی و باید سریع از قفس آزادش کنی که بره نیلای ازش میخواد تا اجازه بده بمونه چون به غیر از اون همدم دیگه ای نداره. نورسما با شعله به انکارا رسیدن نورسما به داخل میره و مادر امید بهش میگه..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

یاقوز با سختگیری بیش از حد با بچه‌ها رفتار می‌کند که آذرخش پیشش میره و اعتراض می‌کنه یاقوز میگه من می‌دونم دارم چیکار می‌کنم و اومدم که به این مدرسه نظم بدم تو کارم دخالت نکنین و میره آذرخش متوجه میشه که با او به مشکل می‌خوره. دوعا که طاقتش تمام شده به شعله میگه حتی اگه فاتح هم خیانت نمی‌کرد..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

مته خان هضم حرف های عامر واسش سنگین بوده با ناباورانه بهش زل زده عامر با عصبانیت مشتی تو صورت کایهان میزنه و باهم درگیر میشن که اونارو از هم جدا میکنن. مته خان که اون فضا واسش سنگینه از اونجا بیرون میزنه. بعد از اتمام دعواشون متوجه میشن که مته خان نیست و دنبالش میگردن……..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما شکلات‌ها را بین همه تعارف می‌کند پنیه یک شکلات قرمز رنگ را برمی‌دارد و از طعم عجیبش جا می‌خوره شعله با بی‌خیالی همیشگی‌اش میگه چیزی نیست مزه‌اش متفاوت به خاطر الکلیه که توش هست خانواده نورسما هاج و واج به همدیگه نگاه می‌کنند و سلماز نگاه خشمگینی به شعله می‌اندازد..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

سولماز ظرف نقره ای را به امید میده و میگه اینو برو پر از شکلات کن برای مراسم ببریم یه دسته گل کمه اینم هدیه من به شما امید خوشحال میشه و دستشو میبوسد. تو خونه عبداله سر میز شام نیلای بحث آیلین را پیش میکشه که اصلا ازش خوشش نیومده دوعا میگه چیزی دیدی که اینو مدام میگی؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه اولین نفری هست که متوجه بی حالی و دمغ بودن دوعا می شود دوعا بی خوابی و خستگیو بهونه میکنه پنبه میگه نکنه زایمان زودرس داری؟! عبدلله خان میگه میخوای بریم دکتر؟ دوعا میگه نه استراحت کنم خوب میشم از طرفی نیلای میگه امروز جنسیت بچه مشخص میشه و حسم میگه که پسره……..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

نیلای وقتی گردن بند جدید دوعارو میبینه ازش میپرسه هدیه بدون مناسبت؟ نکنه فاتح کار اشتباهی کرده که هدیه خریده! این حرف نیلای که قشنگ زده بود به هدف فاتح را بیش از اندازه عصبانی میکنه. دوعا وقتی تعریف میکه که با چیمن رفته بوده به گالری فاتح به لکنت میوفته که همه جا میخورن..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح پیش نورسما میره و به خاطر رفتار گذشته ازش معذرت خواهی میکنه و میگه تو اتاق خودشو حبس نکنه و دنبال آرزوهاش بره او بهش میگه تو برو به دوعا برس مردها فکر میکنن با مادیات میتونن زنهارو خوشبخت کنن اما یه زن به درک و توجه و احترام احتیاج داره. عبدلله خان نورسمارو صدا میزنه و میگه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح به خاطر خیانتش به دوعا مدام به خودش لعنت میفرسته و به خودش میگه اگه دوعا بفهمه حتما منو ترک میکنه او با شرمندگی به خانه میره و تا صبح فکر میکنه. فردای آن روز فاتح از دوعا برای رفتارهای اخیرش ازش عذرخواهی می‌کنه و میگه به خاطر اتفاقی که برای نورسما افتاد و اتفاف های بعد از اون حالم زیاد خوب نبود.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه با عبداله خان در حال حرف زدن و غر زدنه درباره مراسمی که برای بچه های دوعا گرفتن و حسادت نیلای عبداله خان که کلافه شده از غر زدناش از خدا طلب صبر میکنه در این ما بین عبداله خان به نورسما میگه که حکم طلاقش صادر شده و از اونجایی که نورسما زجر زیادی کشیده نمیدونه خوشحال باشه یا ناراحت.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

خانم ها تو خونه عبداله خان نشستن و پنبه به نورسما میگه برای شب بورک درست کنیم نورسما میگه شما درست کن من خطاطی دارم دوعا تحسینش میکنه که پنبه میگه اونوقت واسه چی؟ دوعا میگه واسه اینکه دنبال چیزی میره که دوست داره و پا پس نمیکشه سپس بعد از کمی حرف زدن به بهونه کارآموزی داشتن میره..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا تا میخواد دمنوشو بنوشد نیلای که از کارش منصرف شده کوسن مبل را میکوبد به صورتش تا از نتونه بنوشه پنبه و نورسما او را سرزنش میکنند و دوعا با عصبانیت میگه تو کلا عقلتو از دست دادی و به اتاقش میره که نیلای پشت سرهم ازش معذرت خواهی میکنه  و میگه میخواستم عنکبوتی که داشت رو دستت میرفتو بکشم..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما به دوعا نامه امیدو با ذوق نشون میده و دوعا خوشش میاد و میگه این فوق العاده ست و نورسما ازش کمک میخواد تا باهم نامه بنویسن دوعا قبول میکنه. شعله به شرکت پیش عبداله خان رفته و بهش ماجرای ساعتو میگه که مادرش متوجه شده قیمتش چقدره و نمیدونه چیکار باید بکنه عبداله خان میگه درستش میکنم نگران نباشید.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله پیش سولماز رفته که او ماجرارو کامل واسش تعریف میکنه شعله شوکه شده و پالتوشو در میاره که سولماز ساعتشو میبینه و میپرسه این چیه؟ شعله میگه هیچی ساعته یه پروژه تو تابستون داشتم وقتی تموم شد بهم اینو هدیه دادن فیکه اصل نیست سولماز ازش میخواد تا بده که تو دورهمی فردا تو رستوران بندازه شعله باز میکنه….برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

تو اداره پلیس مته خان با آذرخش بحث و دعوا میکنه و میگه من شمارو نمیبخشم به خاطر شما بابای من تو اون اتاق داره بازجویی میشه! عبداله خان ازش میخواد آروم باشه. دوعا با فاتح رفتن به نمایشگاه ماشین تا دوعا روکش صندلی ماشینشو انتخاب کنه که اونجا پدرش بهش زنگ میزنه و خبر میده که عامر بازداشته…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه با دیدن احسان برادر نیلای تو حیاط باهاش حرف میزنه که احسان بهش میگه خدا بده شانس پنبه خانم عبدله خان خیلی عاشقتونه پنبه میگه چطور؟ احسان میگه چون دوتا جعبه هدیه تو ماشین بود پنبه میگه مطمئنی؟ آخه عبداله خان که اصلا تو این وادیا نیست که هدیه بخره نمیدونم! ایشالله خیره.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما میخواد بره ساحل که به مادرش خبر میده نیلای میگه چرا بابا اینجا نمیاد حرف بزنه؟ نورسما با کلافگی میگه شاید واسه اینکه تو اینجایی! و میره. کنار دریا عبداله خان پیش نورسما میره و باهاش حرف میزنه و میگه اون چیزی که تو شنیدی فقط واسه این بود که حرفمو گفته باشم و تو لحظه اومد هیچ نقشه ای پشتش نبوده!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش که فولدرهای تو اون فلش مته خان را دیده به چیمن میگه تو میدونستی؟ خبر داشتی از محتویاتش؟ چیمن میگه نه نمیدونستم قسم میخورم آذرخش میگه تو اون فلش پر از فیلم های غیر اخلاقی از دخترهای مختلفه این جرمه! آذرخش ازش میخواد تا خودش با مته خان صحبت کنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

ابراهیم وقتی از خونه بیرون میزنه یکسری آدم جلوی ماشینشو میگیرن و ابراهیم جا میخوره. فاتح پیش عامر میره و درباره کایهان که پولشو هنوز حواله نکرده میگه که عامر بهش میگه ما بارها خواستیم بهت بفهمونیم ولی تو توجه نکردی سپس بهش میگه نگران نباش من انجام میدم کارشو بزار اگه چیزی شد من پشت این قضیه باشم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

مته با چیمن پیش لمان رفتن و او از دیدنشون خوشحال شده، کایهان به اونجا میره که با دیدن مته و دخترش چیمن سریع از اونجا میره. بعد از رفتن اونا کایهان پیش لمان میره و بعد از کمی قربون صدقه رفتن بهش میگه که عاشقش شده و میخواد باهاش ازدواج کنه لمان شوکه و خوشحال شده و نمیدونه چی باید بگه..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

حمدی بهشون میگه بس کنین تو خونه من دارین پسرمو میزنین؟ برین ببینین دختر خودتون چه مشکلی داره! عامر با شنیدن این حرف مشتی میزنه تو صورتش و باهاش دعوا میکنه که عبداله خان سعی میکنه جلوشو بگیره. نورسما از خونه بیرون زده که شعله اونو میبینه و میره پیشش و آرومش میکنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

ابراهیم در اتاقو میزنه و میگه باز کن چرا درو قفل کردی؟ نورسما بهش میگه که هر مزاحمی نتونه سرشو بندازه بیاد تو! ابراهیم بهش میگه عروستون اومده اینجا نورسما جا میخوره و میگه نیلای؟ و میره پیشش. نیلای باهاش حرف میزنه و میگه کی اومدین؟ دلم تنگ شده بود واست گفتم بیام یه سر بزنم نورسما میگهگارسون تذکر میده که نباید اجازه بدن تو ماه رمضان الکل تو رستوران بخورن، آذرخش باهاش درباره این موضوع بحث میکنه و میگه یه میز دیگه چی میخورن به ما چه ربطی داره؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش و عامر با دوست و همسرش رفتن بزای صرف افطاری به رستوران اونجا دوست عامر نسبت به یه میز که الکل میخورن حساسیت نشون میده و به گارسون تذکر میده که نباید اجازه بدن تو ماه رمضان الکل تو رستوران بخورن، آذرخش باهاش درباره این موضوع بحث میکنه و میگه یه میز دیگه چی میخورن به ما چه ربطی داره؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

سولماز به خانه شعله میاد و از اونا میپرسه اینجا چخبره؟ شعله میگه تو رستوران باهم روبرو شدیم کیف پولم اونجا جا مونده بود واسم آورده بود و از عبداله خان تشکر میکنه و او از اونجا میره. سولماز از شعله میپرسه اینجا چخبره؟ این مرد تو خونه ات چیکار میکرد؟ شعله میگه گفتم که اومده بود کیف پولمو بده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا بعد از دیدن پیام نورسما سریعا به شعله زنگ میزنه و میگه باید سریعا ببینمت. مصطفی پیش عبداله خان میره و میگه من به آشپزی خیلی علاقه دارم و توشم خیلی موفقم میخوام با مامان سولماز یه رستوران بزنیم خواستم ازتون اجازه بگیرم عبداله خان میگه باشه پسرم مصطفی که متوجه نیست میگه باشه بابا فداسرت…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۵۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر درباره خانه با آذرخش حرف میزنه و میگه همینجا زندگی کنیم یا یه خونه دیگه بگیریم؟ آذرخش میگه بیاین خونه ما همه باهم زندگی کنیم اما عامر میگه میتونیم بریم یه خونه بزرگتر بگیریم تا مادرتم بیاد باهامون زندگی کنه آذرخش میگه چقدر فهمیده ای ولی مامان من زیر بار نمیره.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما خودشو از پنجره پایین انداخته که ابراهیم با دستپاچگی بالاسرش میره و وقتی میبینه بیهوشه مادر و پدرشو سریعا صدا میزنه. آنها بالاسر نورسما میرن و حمدی از ابراهیم میپرسه این کار تو بوده؟ آب دهیم میگه نه به خدا، بابا این دختر دیوونه ست خودش خودشو پرت کرد پایین حمدی میگه اگه تو اینکارو نکردی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش به خانه شعله میره که ببینه چیشده که وقتی وارد میشه خونه را میبینه که با شمع تزیین شده و عامر اونجا وایساده. آذرخش با خوشحالی میگه اینجا چخبره؟ عامر بهش ابراز علاقه میکنه و میگه که این کارهارو به کمک مامان سولماز هم انجام دادیم آذرخش جا میخوره سپس عامر ازش خواستگاری میکنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۵۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

سر میز صبحانه پنبه از دوعا میپرسه امروز چیکاره ای؟ دوعا میگه عصر فقط کلاس دارم چطور؟ پنبه میگه هیچی همینجوری پرسیدم سپس یکدفعه بچه ها تو شکم دوعا تکون میخورن که پنبه میگه، میگن اولین باری که بچه تو شکم مادر تکون بخوره مادر به هرکی نگاه کنه شبیه اون میشه خداروشکر اینجا بودی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

 

قسمت ۵۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۵۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما شب اول ازدواجش با لباس عروسی میره لب پنجره اتاقش و میخواد با گریه بپره پایین که ابراهیم سعی میکنه جلوشو بگیره و میگه چیکار میکنی روانی؟ و میره سمتش که نورسما با فشار دست او پرت میشه پایین. دو روز قبل، سر میز صبحانه شعله حال روحیش خوب نیست که سولماز و بقیه فکر میکنن مریض شده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۵۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

خانواده خواستگار نورسما از راه میرسن. وقتی خدمه براشون مایع ضدعفونی میبره ازشون میپرسه که الکل توش داره یا نه آخه میدونید که کلا الکل حرامه چه خوردنش چه تماس با پوست دوعا جا میخوره و میگه چی میشه اونوقت؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا به شعله میگه هرجور که شده باید نورسمارو نجات بدیم من نمیتونم به عنوان یه زن ساکت بمونم! شعله بهش میگه که این کار پیرکی بوده دوعا میگه اون پنبه مرد به اون نازنینی را هم دیوونه کرده! سپس بهش میگه من باید برم الان بعدا باهم حرف میزنیم. نیلای حالش بد شده و تو اتاق دراز کشیده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

به زور برای نورسما با پسر دوست عبداله خان صیغه محرمیت میخونن. دعا میکنن و عاقد میگه مبارک باشه، نیلای پوزخند میزنه و دوعا با ناراحتی و غم نورسمارو نگاه میکنه. امید به خانه رفته و از دست خودش حسابی عصبانیه و خونه رو میریزه بهم و گریه میکنه و به خودش میگه نتونستی دست عشقتو بگیری بیاری بیرون خاک تو سرت!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

مراسم خواستگاری نورسما شروع شده و حمدی نورسما را برای ابراهیم خواستگاری میکنه و عبداله خان هم قبول میکنه که نورسما به زور خودشو کنترل میکنه که بغضشو بخوره و گریه نکنه. دوعا تو اتاقش عصبیه که فاتح میره پیشش و حالشو میپرسه دوعا میگه چیشد نورسمارو دادین؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

بعد از رفتن دوعا از پیش آنها نورسما میگه که من میخوام برم پیش امینه پنبه با طعنه میگه برو عزیزم بالاخره امینه صمیمی ترین دوستته، نیلای میگه منم میام نورسما میگه ای بابا ما میخوایم تنها باشیم سری بعدی باهم میریم. عبداله خان با عامر حرف میزنه و به خاطر کارش سرزنشش میکنه که عامر میگه مگه ما چیکار کردیم؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

وقتی عامر دستشو به سمت آذرخش دراز میکنه همگی شوکه شدن که آذرخش دستشو میگیره و از اونجا میرن. شعله بهشون میگه الکی انقدر بزرگش کردین بالاخره دوتا آدم بالغ و عاقلن تصمیم گرفتن باهم باشن چه مشکلی داره؟ پنبه میگه بله اینچیزا شاید از طرف شما عادی باشه ولی از طرف ما اینجوری نیست..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

مصطفی دسته گلی گرفته و رفته به دیدن سولماز برای دستبوسی و رفع دلتنگی و تشکر سولماز خیلی خوشحال میشه و میگه بچه هام هیچکدوم اینکارارو نکردن که تو کردی و باهم حرف میزنن. آذرخش و عامر باهم سر قرار میرن و آذرخش درباره مته و مشکلاتش باهاش حرف میزنه و میگه که مته درباره دیشب باهام حرف زد.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش بنا به خواسته فاتح باهاش تو کافه رفته تا باهم حرف بزنن. فاتح ازش میخواد تا با دوعا حرف بزنه و بگه که برگرده اما آذرخش میگه شما دوتا از دوتا دنیای مختلفین! من نمیتونم اینو از دوعا بخوام مگر اینکه خودش بخواد برگرده. این ممنوعیت های بیجا که سگ نه دانشگاه نه دیگه به کاغذ دیواری اتاق بچه هم رسید.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

همگی شوکه شدن که پنبه از لمان دعوت میکنه بیاد داخل که عبداله خان میگه شما برین من میرم دیگه و با فاتح و مصطفی میرن. لمان میپرسه که اینو میشناسین؟ پنبه میگه متاسفانه آره. فاتح و مصطفی تو مسیر شرکت باهم حرف میزنن و میگن از عمو بعید بود همچین کاری و درباره اش با هم حرف میزنن.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح بعد از کلاس دوعا بهش زنگ میزنه و ازش میخواد دوباره برگرده اما دوعا به حرفاش اعتنایی نمیکنه. کایهان به آذرخش زنگ میزنه و میگه باهمدیگه قرار بزاریم درباره بچه ها حرف بزنیم آذرخش میگه برای بار چندم بهت میگم به فاتح و دوعا کار نداشته باش خودشون بزار حل کنن سپس بهش میگه که من باید دیگه قطع کنم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۴۰ سریال شربت زغال اخته

نیلای و پنبه با مصطفی صحبت میکنن و بهش میگن که درسته میدونم دلت شکسته اما عبداله خان هم ناراحته اگه خدایی نکرده سکته کنه چی؟ بعد از کمی حرف زدن بازم قانع نمیشن و اونا از اونجا میرن. عبداله خان درباره ماجرای مصطفی و نیلای با عامر حرف میزنه عامر تعجب میکنه و میگه اونم رفته خونه آذرخش خانم؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش با شنیدن داستانی که عامر تعریف کرده شوکه شده و میپرسه این چیزی که گفتی حقیقت داره؟ عامر میگه وقتی دیدم دارم از دستت میدم ترسیدم واسه همین گفتم بزرگترین رازمو بهت بگم. آذرخش میگه من اصلا باورم نمیشه این چه کاریه که! یه پدر چطور میتونه همچین کاری بکنه زندگی پسرشو سیاه کنه!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر به آذرخش زنگ میزنه که آذرخش به خودش میگه هرچی در بری نمیشه و جوابمیده عامر ازش میخواد بیاد باهمدیگه صحبت کنن اما آذرخش قبول نمیکنه عامر میگه تو خیلی چیزارو نمیدونی بیا باهمدیگه صحبت کنیم اما آذرخش قبول نمیکنه. او سر قرار با پنبه خانم میره.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش پیش دوعا و چیمن میره و بغلشون میکنه و از احساسش به اونا میگه. پنبه پیش عبداله خان میره و بهش میگه که باید دوعارو میدیدی که تو خونه مامانش چقدر زبون درآورده بود یه چشم غره هاییم میرفت! نکنه بخوان جدا بشن! عبداله خان بهش میگه سر همین موضوع مسخره؟ مگه میشه!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

چیمن میپرسه چرا میخوای جدا بشی؟ آذرخش میگه کتک زده؟ دوعا میگه نه کسی نمیتونه بزنه منو چون من خودم میزنمش آنها میپرسن خوب بگو واسه چی؟ دوعا میگه سر کاغذ دیواری اونا شوکه میشن و میگن چی؟ کاغذدیواری گفتی؟ دوعا ماجرارو واسشون تعریف میکنه که آذرخش از حرص میخنده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا به پدرش زنگ میزنه و میگه فردا پنبه خانم سفره زکریا انداخته که مراسم زنونه ست بعدش شام خانوادگی میخوایم بخوریم گفتم بهت زنگ بزنم فردا بیای کایهان میگه تنها بیام؟ دوعا تایید میکنه و میگه فردا مامان اینا هم هستن دیگه دلخوری پیش نیاد کایهان قبول میکنه. بعد از قطع تماس کایهان به اجم میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

پنبه به دفتر کار شعله میره و برای اینکه امیدو از نورسما دور کنه میگه مراسم نامزدی نورسماست واسه همین دیگه تو نمایشگاه هم شرکت نمیکنه و قضیه کنسله سپس از اونجا میره که امید شوکه شده. دوعا با فاتح رفتن برای دیدن و خرید سرویس خواب رفتن که آذرخش به اونجا میره و باهمدیگه میگردن…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۳۳ سریال شربت زغال اخته

آذرخش بعد از سیلی که از لمان خورد به سرویس رفته و از اونجا میره. عامر وقتی میبینه آذرخش اونجا نیست مدام بهش زنگ میزنه که میبینه گوشیشو خاموش کرده او کلافه و نگران میشه. آذرخش به خونه رفته و بعد از دوش گرفتن هنوز تو شوکه و اتفاقی که واسش افتاده را مرور میکنه او با چشمانی گریان و بغض به دستاش نگاه میکنه و میگه من چیکار کردم؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله و امید به مکانی میرن که بازسازی شده و قراره مراسم افتتاحیه شو انجام بدن و شعله حسابی خوشش میاد و میگه معلوم نیست این دیوارها چه عشق هاییو دیده به خودش! امید میگه چیشده رفتی تو خط عشق و عاشقی! شعله میگه امروز احساساتی شدم امید میگه چرا؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

نیلای به خونه میره و سریعا هرجی طلا و سکه داره برمیداره تا برای خرید کشتی بره بفروشه. چیمن تو کلاس با مته درباره جیلان دوست دخترش حرف میزنه و میگه که من فکر میکردم تو زرنگی! رفتی یکیو پیدا کردی که تو مدرسه اکثرا میشناسنش پارسال هم به یکی دیگه پیچیده بود تا پولشو بالا بکشه و…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر سریعا لباسی میپوشه و از اتاق بیرون میره و میپرسه چیشده؟ مته میگه مامان اومده میگه میخواد ببینتت عامر جا میخوره و میگه این موقع صبح؟ باشه تو برو من لباس بپوشم بیام. عامر از آذرخش معذرت خواهی میکنه و میگه درست شنیده بودی صدای مته خان بود آذرخش با کلافگی میگه برو الان اصلا نمیخوام حرف بزنم!.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

سولماز به خانواده فاتح میگه ما هرسال برای جشن سال نو هدیه های کوچیک میگیریم میدیم به هم عبداله خان میگه ما آخه چیزی نگرفتیم همچین رسمی نداشتیم نمیدونستیم! سولماز میگه عیب نداره ما که گرفتیم سپس به مته و چیمن میگن تا کادوهارو بیارن از پای درخت کریسمس و با توجه به اسم روش بدن به صاحباشون.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه با عبداله درباره کار فاتح حرف میزنه که عبداله میگه من نمیتونم دخالت کنم اون با پول خودش این کارو کرده! بعد از کمی صحبت کردن پنبه درباره نورسما باهاش حرف میزنه که عبداله میپرسه اون خواستگاری که گفتی قبلا چیشد؟ او میگه اومدن از نورسما هم خوششون اومد اما دریغ از یه لبخند از دخترت، کلا تو عالم هپروت و رویا سیر میکنه!.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

آذرخش که قبل از حمله بوراک، همون مردی که زنش به خاطر کمک های آذرخش ازش جدا شده بود، به عامر زنگ زده. عامر وقتی تلفنو جواب میده صدای جیغ های آذرخش و داد زدن های اون مرد را میشنوه و با ترس به سرعت به طرف خانه آذرخش میره. وقتی میرسه به طرف اون مرد حمله میکنه و شروع میکنه به کتک زدنش و میگه تو کی هستی؟..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر سر قرار با کایهان میره. عامر بهش میگه که شنیدم با برادرزاده ام همکار شدی! کایهان میگه پس بالاخره بهتون گفت سپس عامر بهش با طعنه میگه که آره گفت و معلوم نیست کی ذهنشو شستشو داده کایهان پوزخند میزنه و میگه الان منظورت این بود که من ذهنشو شستشو دادم؟..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما عکس هایی که از طراحیاش گرفته برای امید میفرسته و باهم انتخاب میکنن که کدومو تو نمایشگاه بزارن. عامر با فاتح تو رستوران هستن و درباره همکاریش با کایهان صحبت میکنن. فاتح میگه انقدر بابا ناراحت شده؟ او میگه نه ولی میدونی که پدرت یه مرد سنتیه و با این چیزا کمی مشکل داره..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا وقتی وارد ساختمان میشه میبینه فاتح روبروشه و بهش میگه تو از کجا میدونستی که میام اینجا؟ فاتح یادش میاد که وقتی به خودش میاد میبینه خیلی با دوعا بد رفتار کرده و به خانه برمیگرده که میبینه دوعا چمدان به دست داره از خونه میره که تعقیبش میکنه. فاتح ازش معذرت خواهی میکنه و……..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا تو اتاق با فاتح هستش و در حال آماده شدنن که فاتح به دوعا میگه به مامان خبر دادی مامان اینا دارن میان؟ او میگه نه الان میرم بهش میگم سپس میگه در ضمن من تصمیممو گرفتم میخوام درس خوندنمو ادامه بدم من مادر این بچه ام و واسه من این بچه از همه مهمتره……..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش رفته پیش فاطما و باهاش درد و دل میکنه فاطما بهش میگه بیا موضوعو عوض کنیم مثلا ناظم، سپس بهش میگه که ازت خیلی خوشش اومده آذرخش میگه نه بابا! او میگه خودت نفهمیدی؟ آذرخش میگه که آره فهمیدم ولی اینو بگم که اصلا سر و کله زدن با کسیو ندارم بس کن! فاطما قبول میکنه……..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش با فاتح دعوا میکنه و به دوعا میگه بریم خونه اما از طرفی فاتح میگه شما دخالت نکنین و دست دوعارو میگه بیا بریم خونه دوعا دستشو میکشه و میگه خسته شدم از بس بین شما دونفر بودم من با هیچ کدومتون نمیام و با عصبانیت و ناراحتی از اونجا میره. آذرخش با فاتح دعوا میکنه و میگه تو به چه حقی سر دختر من دعوا میکنه و بازوشو میکشی؟..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر به جان زنگ میزنه و میگه چشممون روشن کبری و خواهرش شکایتشونو پس میگیرن جان میگه واقعا؟! چقدر خوب شد آذرخش باید تا عمر داره ازت تشکر کنه عامر میگه نه نباید آذرخش بفهمه که من این وسط پادرمیونی کردم جان میگه باشه. نیلای با مدیرهای انجمن خیریه به همون رستورانی که عامر اونجاست میرن……..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

چیمن با شنیدن حرف های مادرش میفهمه که ماجرای شعله و عبداله خان چی بوده او سریعا به دوعا پیام میده و میگه خبر جدید! دوعا که سر میز شام بود میگه چیشده؟ چیمن میگه باید برم غذا بخورم بعدا میگم بهت. سر میز شام آذرخش از حجم کاری که روش هست گلگی میکنه سولماز مادرش بهش میگه..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

پنبه از جاش بلند میشه و میگه من میرم تنهاتون میزارم و نورسما هم میره. بعد از رفتنشون عبداله خان میگه من اومده بودم به خاطر رفتار زنم ازتون معذرت خواهی کنم، شعله بهش میگه بهتره الان برین دنبال خانمتون الان برین بهش میرسین! عبداله خان از اونجا میره و اونا شوکه شدن..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

امید به دم در خانه عبداله خان میره. نورسما با دیدنش دست پاچه میشه و کارتنی که واسش آورده بود را بهش میده سپس میگه بیام تو یه قهوه ای چیزی بخوریم؟ نورسما میگه نه نمیشه امید میگه چرا؟ خوب میخوای بیا بریم جایی که تو راحت باشی اونجا نورسما میگه نه من الان جایی نمیتونم بیام.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش و چیمن با عامر و مته به بولینگ رفتن و باهمدیگه بازی میکنن و حرف میزنن. حسابدار عبداله خان بهش خبر میده که عروسشون نیلای مبلغ زیادی پول خواستن تا واسشون واریز کنم.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش پیش فاطما میره و بهش میگه ازم شکایت شده او میگه چی؟ کی ازت شکایت کرده؟ آذرخش میگه چند وقت پیش با چیمن  فته بودیم بیرون یه زن محجبه اونجا بود.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

سر میز شام فاتح به پدرش میگه بابا درباره سگی که دوعا آورده تو خونه یه فکری کردم که یه کلبه درست کنم تو حیاط اونجا بمونه سپس ازش اجازه میگیره که این کارو بکنه که.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

نیلای از نورسما میخواد تا باهمدیگه قهوه بخورن اما او میگه حوصله ندارم نیلای میپرسه دوعا کجاست؟ او میگه نمیدونم حتما تو اتاقشه نیلای میگه پس با ما حوصله نداره وقت بگذرونه!.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله وقتی میپرسه ماجرا از چه قراره انها ماجرارو بهش میگن که شعله با کلافگی میگه چی؟ منظورتون چیه؟ پنبه با شرمندگی و ناراحتی و چشمانی گریان سعی میکنه ازش معذرت خواهی کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

چیمن تو فضای مجازی میبینه که یه نفر واسش صفحه باز کرده و درباره او حرف زده و چرت و پرت نوشته او عصبی میشه و میره با مامانش دعوا میکنه که اگه مثل بقیه با من رفتار نمیکردی و پشت من درمیومدی اینجوری نمیشد! او بعد از کمی دعوا کردن از خونه بیرون میزنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا میره فسمت کتابخانه خانه تا کتاب بردار اما چشمش به آلبوم میوفته و نگاه میکنه پنبه پیشش میره و باهمدیگه به عکسا نگاه میکنن و از خاطراتش بهش میگه از اونجا دوعا میفهمه که از اول پنبه باحجاب نبوده و ازش میپرسه چیشد که عوض شده عبدالله خان اصرار کرد؟ پنبه میگه نه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

آذرخش با عامر در حال حرف زدن است که کایهان به اونجا میاد و با دیدن اونا پیششون میره. آذرخش اونارو بهم معرفی میکنه و بعد از رفتن عامر کایهان بهش میگه چرا منو فقط یه پدر بچه هات معرفی کردی؟ بعدشم چرا تو عروسی دخترت اینجا با این مرد داری حرف میزنی؟ آذرخش میگه چون هیچ نسبیتی بهم نداری.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما ازش میپرسه اتفاقی افتاده آقا امید؟ او میگه نه و واسش عکس گل سینه اش را میفرسته. نورسما با دیدن اون عکس خوشحال میشه و میگه فکر کردم جایی افتاده دیگه پیدا نمیشه و ازش تشکر میکنه امید میگه واستون بیارم؟ نورسما میگه نه خودم میام میگیرم ازتون.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

آذرخش به پنبه میگه شما الان میخواین دختر منو محجبه کنین؟ اگه قصدتون اینه بگین منم بدونم! نورسما جوابشو میده که آنها کمی باهم بحث میکنن دوعا بیرون میاد و میگه چیشده؟ سپس ازشون گلگی میکنه که چرا باهمدیگه بحث میکنن سپس میگه دیگه حالم گرفته شده بریم بعدا دوباره میگردم.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

آذرخش بعد از رفتن پنبه خانم با نورسما پیش منشیش میره و میگه هرچی دیدی همینجا از یادت میبری و به اتاقش بر میگرده. دوعا با نورسما به دفتر خاله اش شعله میرن تا تدارکات را ببینن. نورسما با دیدن ظاهر شعله جا میخوره و زبانش بند میاد. شعله میپرسه چطوره؟ خوبه؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش پیش دوستش فاطما که همسایه اش هم هست میره و باهاش درد و دل میکنه. دوعا پیش پنبه و عروسش نیلای و دخترش نورسما میره و باهمدیگه حرف میزنن. نورسما تیکه میندازه که باید کمتر جایی بره و بیشتر تو خونه باشه به خاطر بارداریش دوعا میره سرویس بهداشتی که درد بدی میگیره…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۴ سریال شربت زغال اخته

عبداله خان پدر فاتح بعد از شنیدن حرف های فاتح که چرا دوعا رفته پیش مادرش قبول میکنه و به پنبه زنش میگه که با مادر دوعا یه تماس بگیره اگه کاری ندارن امشب یا فرداشب شام دعوتشون کن تا بیشتر باهم آشنا بشیم و درباره عروسی هم حرف بزنیم پنبه قبول میکنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح با دوعا به دست بوسی مادر فاتح میرن وقتی فاتح میبینه دوعا استرس داره ازش میخواد به خودش مسلط باشه و میگه مادر من خیلی مهربونه نگزان نباش وقتی فاتح در اتاق مادرشو باز میکنه دوعا میبینه که او محجبه ست و جا میخوره و تو ذهنش فقط به ری اکشن مادرش فکر میکنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا و چیمن بعد از کمی حرف زدن سر میز صبحانه میرن. دوعا به خاطر بارداریش گریه کرده و چشماش حسابی قرمز و پف کرده به خاطر همین با عینک آفتابی میره سر میز صبحانه میره که مادرش میپرسه چرا عینک زدی؟ دوعا میگه فکر کنم حساسیت پیدا کرده چشمام نور اذیتش میکنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱ سریال ترکی زغال اخته
قسمت ۱ سریال ترکی زغال اخته

قسمت ۱ سریال شربت زغال اخته

آذرخش مدیر مدرسه ای است. او وقتی به مدرسه میرسه همه ی بچه ها ازش حساب میبرن و به هرکی یه گیری میده. تو خونه سولماز پیش نوه اش دوعا میره و باهاش کمی صحبت میکنه. او بهش میگه که فهمیده با اون پسره فاتح در ارتباطه هنوز. او بهش میگه انگاری چیزیو نمیشه ازت مخفی کرد!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

۰ ۰

با وبسایت ملودیکا به روز باشید

شما اولین دیدگاه را ارسال کنید.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


*